رهبران قدرت خود را از کجا میگیرند: قدرت در رهبری
قدرت رهبران از کجا نشات میگیرد؟ چه چیزی هست که به رهبران این امکان را میدهد تا بر زیردستان خود نفوذ کنند؟ ما به این سوالات با تقسیم منابع قدرت به دو طبقه رسمی و شخصی پاسخ میدهیم. منابع قدرت در دو دسته اصلی و پنج دسته فرعی تقسیم میشوند.
– قدرت رسمی: قدرت رسمی برمبنای موقعیت و مقام شخص در سازمان تعیین میشود. قدرت رسمی میتواند از توانایی اجبار و پاداش و یا از اختیار مشروع ناشی شود.
۱٫ قدرت اجبار، بر مبنای ترس است. فردی که در مقابل این نوع قدرت واکنش میدهد و از رهبر پیروی میکند، از نتایج و پیامدهای عدم پیروی واهمه دارد. کسانی که در سازمان از حق اخراج، کاهش حقوق و یا دیگر تنبیهات سازمانی برخوردار هستند میتوانند از این نوع قدرت برای پیروی زیردستان بهره جویند. از پیامدهای استفاده از این نوع قدرت مقاومت زیردستان در برابر تصمیمات رهبر است.
۲٫ قدرت پاداش، در برابر قدرت اجبار قرار دارد. زیردستان از رهبر پیروی میکنند چون پیروی کردن برای آنها نتایج مثبت و مطلوبی را به دنبال دارد. بنابراین کسی که در سازمان از اختیار دادن پاداش، ارتقا و امسال این موارد برخوردار است میتواند از این قدرت استفاده نماید. این پاداشها میتواند مادی یا غیرمادی نظیر شناسایی و تقدیر باشد. با توجه به سطح نیاز فرد این پاداشها میتواند متفاوت باشد.
۳٫ قدرت مشروع، در سازمانها و گروههای رسمی این نوع از قدرت رایج است. در اینجا قدرت از جایگاه یا پست فرد در سلسلهمراتب سازمانی نشات میگیرد و به طور قانونی اختیار کنترل و استفاده از منابع سازمانی به وی اعطا شده است. قدرت مشروع، قدرت پاداش و تنبیه را شامل میشود و از آن دو گستردهتر است. زمانی که مدیر سازمان جهتی را مشخص میکند، این قدرت مشروع وی است که دیگران را مجاب به پیروی میکند. استفاده از این قدرت به مصالحه میانجامد.
– قدرت شخصی: همه مجبور نیستند که برای داشتن قدرت در سازمان، مقام یا پست رسمی داشته باشند. برای مثال، برخی از کارشناس سازمان از قدرت بالایی برخوردار هستند بدون اینکه از پست سازمانی برخوردار باشند. گاهی اوقات قدرت از خود شخص بدون داشتن اختیار رسمی ناشی میشود. در اینجا ما به دو نوع از قدرت تخصص و مرجعیت اشاره میکنیم.
۴٫ قدرت تخصص،ناشی از دانش، مهارت و تخصص ویژهای است که فرد در اختیار دارد. هر چه دنیا بیشتر به سمت تکنولوژیک شدن بیشتر پیش میرود، شغلها تخصصیتر میشوند و ما به متخصصان برای رسیدن به اهداف خود بیشتر متکی میشویم. بنابراین تخصص با گذر زمان تبدیل به منبع قدرت مهمی برای افراد میشود. رهبرانی که از قدرت تخصص برای متقاعد کردن زیردستان استفاده میکنند، پیروان را به خود متعهد میکنند.
۵٫ قدرت مرجعیت، اساس آن محبوبیت است که از برخی از ویژگیهای خاص شخصیتی و یا در اختیار داشتن منابعی خاص ناشی میشود. اگر من شما را دوست داشته باشم، به شما احترام بگذارم و شما را تحسین کنم، شما میتوانید بر من اعمال قدرت کنید. این قدرت میتواند از کاریزما بودن یک شخص نشات گیرد و یا ممکن است از شهرت فرد ناشی شود. برای مثال دیوید بکام دارای شهرت و قدرت مرجعیت است چون میتواند بسیاری از افراد را بدون اعمال قدرت مستقیم به سمت نوع خاصی از پوشش و یا مدل مو هدایت کند.